
جزیرهی شادمانی
لم دادهایم روی تخت چوبی داخل تراس بزرگ طبقهی دوم خانه. تکیه دادهایم به پشتی قرمز با حاشیههای رنگی. پاییز رسیده. از آسمان سیل میآید. شاخههای اوکالیپتوسِ توی حیاط میرقصند. آب بهمنشیر بالا آمده. بوی سیگار پوریا پیچیده و مخلوط شده با نم هوا. همه را با هم یکجا میبلعم توی ریه.